Quran Text Translations Spread Documents

Abolfazl Bahrampour


Change Log

Fixes to fa.bahrampour and fa.mojtabavi
Thu, 14 Apr 2011 06:09:03 -0400
-1897,104 +1896,0
و اگر مى‌خواستيم، قطعا آنان را بر جاى خود مسخ مى‌كرديم [و مى‌خشكانديم‌] كه نتوانند پيش بروند و نه به عقب برگردند
و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمى‌انديشند
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست. اين [سخن‌] جز يادآورى و قرآنى روشن نيست
تا آن را كه [دلش‌] زنده است بيم دهد و گفتار [وعده‌ى جهنم‌] بر كافران تحقق يابد
آيا نديدند كه ما با دستان [قدرت‌] خود براى ايشان چهارپايانى آفريديم كه آنها را در اختيار دارند
و آنها را برايشان رام كرديم كه هم سوارشان مى‌شوند و هم از آنها تغذيه مى‌كنند
و از آنها بهره‌ها و نوشيدنى‌ها دارند. پس چرا شكر نمى‌گزارند
و به جاى خدا معبودانى گرفتند به اميد آن كه يارى داده شوند
[ولى اين معبودان‌] نمى‌توانند آنها را يارى كنند، و اينان براى آنها سپاهى احضار شده‌اند [كه با هم به دوزخ در خواهند آمد]
پس گفتار آنها تو را محزون نكند. قطعا ما آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند مى‌دانيم
آيا اين انسان نمى‌داند كه او را از نطفه‌اى آفريديم كه هم اكنون دشمنى آشكار شده است
و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوان‌ها را كه چنين پوسيده است زنده مى‌كند
بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را آفريد زنده‌اش مى‌كند، و او به هر گونه آفرينشى آگاه است
همان [خدايى‌] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد
آيا كسى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده قادر نيست كه مانند ايشان را بيافريند؟ چرا، و او آفريدگار آگاه است
فرمان او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش، پس مى‌شود
پس منزه است خدايى كه مالكيت و حاكميت هر چيزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شويد
سوگند به صف بستگان، صفى [عظيم‌]
و سوگند به نهى كنندگان كه به سختى طرد مى‌كنند
و سوگند به تلاوت كنندگان ذكر (و آيات الهى)
كه قطعا معبود شما يگانه است
پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنهاست و پروردگار مشرق‌هاست
ما آسمان نزديك‌تر را به زيور اختران آراستيم
و [آن را] از هر شيطان سركشى محفوظ داشتيم
[به طورى كه‌] نمى‌توانند به [سخن‌] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سويى پرتاب مى‌شوند
با شدت به عقب رانده مى‌شوند، و برايشان عذابى پيوسته است
مگر كسى كه [از سخن بالاييان‌] چيزى بربايد كه شهابى سوراخ كننده دنبالش مى‌كند
پس [از مشركان‌] بپرس: آيا آنها از لحاظ آفرينش سخت‌ترند يا كسانى كه [از فرشتگان و غيره‌] خلق كرده‌ايم؟ آنها را از گلى چسبنده پديد آورديم [كه ضعيفند]
بلكه [تو از انكارشان‌] تعجب مى‌كنى، و آنها استهزا مى‌كنند
و چون به آنها پند داده شود پند نمى‌گيرند
و چون آيتى ببينند آن را به مسخره مى‌گيرند
و مى‌گويند: اين جز سحرى آشكار نيست
آيا چون مرديم و خاك و استخوان‌هايى شديم، به راستى دوباره زنده مى‌شويم
و آيا نياكان ما نيز [زنده مى‌شوند]
بگو: آرى، و شما [زنده مى‌شويد] در حالى كه خوار خواهيد بود
پس آن تنها يك صيحه است و بس، و به ناگاه همه آنها [برخيزند و] بنگرند
و مى‌گويند: واى بر ما! اين روز جزاست
اين همان روز داورى است كه تكذيبش مى‌كرديد
[اى فرشتگان!] گرد آوريد ظالمان و همگنانشان و آنچه را كه پرستش مى‌كردند
[آرى آنچه را] جز خدا [مى‌پرستيدند گرد آوريد] و به راه جهنم هدايتشان كنيد
و آنها را نگه داريد كه بازخواست خواهند شد
شما را چه شده است كه يكديگر را يارى نمى‌كنيد
بلكه امروز آنها تسليم شدگانند
و روى به يكديگر كنند و از هم بپرسند
گويند: [پس چه شد؟] شما كه از در نيكخواهى سراغ ما مى‌آمديد
[مستكبران‌] مى‌گويند: [نه،] بلكه شما [خودتان‌] مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما خود مردمى طغيانگر بوديد
پس وعده‌ى پروردگارمان بر ما محقق شد و اكنون بايد [عذاب را] بچشيم
پس شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان نيز گمراه بوديم
پس بى‌ترديد [همه‌] ايشان در آن روز در عذاب مشتركند
[آرى‌] ما با مجرمان چنين مى‌كنيم
چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى‌شد: خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مى‌ورزيدند
و مى‌گفتند: آيا ما خدايان خويش را براى گفته شاعرى مجنون رها كنيم
بى‌شك پرهيزگاران در باغ‌ها و ناز و نعمت‌اند
به آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و خدايشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است
به [پاداش‌] آنچه مى‌كرديد بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد
بر تخت‌هايى رديف هم تكيه زنند، و حوران درشت چشم را همسرشان گردانيم
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيروى‌شان كردند، فرزندانشان را به آنها ملحق كنيم و از [پاداش‌] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو دستاورد خويش است
و از انواع ميوه‌ها و گوشتى كه دلخواه آنهاست عطايشان مى‌كنيم
در آن جا، از دست هم [به شوخى‌] جام مى‌ربايند [ولى‌] در آن نه سخن بيهوده باشد و نه گناهكارى
و براى [خدمتشان‌] پسرانى خاص آنها چون مرواريد درون [صدف‌] بر گردشان مى‌چرخند
و برخى‌شان رو به برخى ديگر كرده از هم بپرسند
گويند: به راستى ما پيش‌تر در ميان كسان خود بيمناك بوديم
پس خدا بر ما منت نهاد و از عذاب سوزنده‌ى نافذ نگاهمان داشت
به راستى ما پيش از اين او را مى‌خوانديم [و مى‌پرستيديم‌] بى‌ترديد او نيكى‌رسان و مهربان است
پس تذكر ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه
آيا مى‌گويند: شاعرى است كه ما براى وى منتظر مرگ و حوادث روزگاريم
بگو: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم
آيا عقل‌هايشان آنها را به اين [موضعگيرى‌] وا مى‌دارد يا آنها مردمى سركش هستند
يا مى‌گويند: آن [قرآن‌] را خود ساخته؟ [نه، اينها بهانه است‌] بلكه ايمان نمى‌آورند
پس بايد سخنى مانند آن بياورند اگر راست مى‌گويند
آيا آنها از هيچ [و بى‌هيچ خالقى‌] خلق شده‌اند يا خود خالق [خويش‌] اند
مگر آسمان‌ها و زمين را آنها خلق كرده‌اند [كه فرمان نپذيرند]؟ بلكه جوياى يقين نيستند
آيا ذخاير پروردگار تو نزد آنهاست يا ايشان [بر جهان هستى‌] تسلط دارند
آيا آنها نردبانى دارند در آن [اخبار غيبى را] مى‌شنوند؟ پس بايد شنونده‌ى آنان برهانى آشكار بياورد
آيا خداوند را دختران است و شما را پسران [كه فرشتگان را دختران خدا مى‌ناميد]
آيا از آنها مزدى مى‌خواهى كه ايشان از غرامت [آن‌] سنگين بارند
آيا اسرار غيب نزد آنهاست و آنها مى‌نويسند
آيا مى‌خواهند نيرنگى بزنند؟ ولى كافران خودشان نيرنگ خورده‌اند
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزه است خداى يگانه از آنچه شريك او مى‌سازند
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان بينند [باز ايمان نياورند و] گويند: ابرى متراكم است
پس آنها را رها كن تا روز مرگ خود را كه بيهوش مى‌افتند ملاقات كنند
روزى كه تدبيرشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و ايشان يارى نشوند
و همانا كسانى كه ستم كردند، عذابى ديگر دارند، و ليكن بيشترشان نمى‌دانند
و براى [ابلاغ‌] فرمان پروردگارت صابر باش كه مسلما تو تحت نظر مايى، و پروردگارت را هنگامى كه برمى‌خيزى، به ستايش تسبيح گوى
و او را پاسى از شب و به هنگام پشت كردن ستارگان تسبيح گوى
سوگند به [آن‌] ستاره وقتى كه فرو افتد
كه يار شما نه گمراه شده و نه منحرف
و از روى هوس سخن نمى‌گويد
نيست اين سخن جز وحيى كه نازل مى‌شود
او را [آن فرشته‌ى‌] بس نيرومند آموخت
توانمندى كه [به صورت اصلى خود در برابر پيامبر] ايستاد
در حالى كه او (جبرئيل) در افق برتر قرار داشت
سپس نزديك آمد و نزديك‌تر شد
تا به اندازه‌ى دو كمان يا نزديك‌تر گرديد
پس [توسط جبرئيل‌] به بنده‌ى خود آنچه را بايد وحى كند، وحى كرد
قلب [پاك محمد] آن [صورت اصلى جبرئيل‌] را كه ديد دروغ نگفت
آيا در آنچه مى‌بيند با او مجادله مى‌كنيد
و همانا در يك نزول ديگر هم او (جبرئيل) را ديده است
در كنار سدرة المنتهى
كه جنة الماوى در آن جاست
آن‌گاه كه آن درخت سدره را مى‌پوشاند آنچه [از امور خيره كننده‌] مى‌پوشاند
چشم [پيامبر] خطا نرفت و از حد نگذشت [آنچه ديد واقعيت بود]
به راستى كه برخى از آيات بزرگ‌تر پروردگارش را بديد
-3875,0 +3772,53
و اگر مى‌خواستيم، قطعا آنان را بر جاى خود مسخ مى‌كرديم [و مى‌خشكانديم‌] كه نتوانند پيش بروند و نه به عقب برگردند
و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمى‌انديشند
و [ما] به او شعر نياموختيم و در خور وى نيست. اين [سخن‌] جز يادآورى و قرآنى روشن نيست
تا آن را كه [دلش‌] زنده است بيم دهد و گفتار [وعده‌ى جهنم‌] بر كافران تحقق يابد
آيا نديدند كه ما با دستان [قدرت‌] خود براى ايشان چهارپايانى آفريديم كه آنها را در اختيار دارند
و آنها را برايشان رام كرديم كه هم سوارشان مى‌شوند و هم از آنها تغذيه مى‌كنند
و از آنها بهره‌ها و نوشيدنى‌ها دارند. پس چرا شكر نمى‌گزارند
و به جاى خدا معبودانى گرفتند به اميد آن كه يارى داده شوند
[ولى اين معبودان‌] نمى‌توانند آنها را يارى كنند، و اينان براى آنها سپاهى احضار شده‌اند [كه با هم به دوزخ در خواهند آمد]
پس گفتار آنها تو را محزون نكند. قطعا ما آنچه را پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند مى‌دانيم
آيا اين انسان نمى‌داند كه او را از نطفه‌اى آفريديم كه هم اكنون دشمنى آشكار شده است
و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد، گفت: چه كسى استخوان‌ها را كه چنين پوسيده است زنده مى‌كند
بگو: همان كسى كه نخستين بار آن را آفريد زنده‌اش مى‌كند، و او به هر گونه آفرينشى آگاه است
همان [خدايى‌] كه برايتان از درخت سبز آتش آفريد و به ناگاه شما از آن آتش مى‌افروزيد
آيا كسى كه آسمان‌ها و زمين را آفريده قادر نيست كه مانند ايشان را بيافريند؟ چرا، و او آفريدگار آگاه است
فرمان او هرگاه چيزى را اراده كند، تنها اين است كه به آن بگويد: باش، پس مى‌شود
پس منزه است خدايى كه مالكيت و حاكميت هر چيزى به دست اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شويد
سوگند به صف بستگان، صفى [عظيم‌]
و سوگند به نهى كنندگان كه به سختى طرد مى‌كنند
و سوگند به تلاوت كنندگان ذكر (و آيات الهى)
كه قطعا معبود شما يگانه است
پروردگار آسمان‌ها و زمين و آنچه ميان آنهاست و پروردگار مشرق‌هاست
ما آسمان نزديك‌تر را به زيور اختران آراستيم
و [آن را] از هر شيطان سركشى محفوظ داشتيم
[به طورى كه‌] نمى‌توانند به [سخن‌] ساكنان عالم بالا گوش فرا دهند، و از هر سويى پرتاب مى‌شوند
با شدت به عقب رانده مى‌شوند، و برايشان عذابى پيوسته است
مگر كسى كه [از سخن بالاييان‌] چيزى بربايد كه شهابى سوراخ كننده دنبالش مى‌كند
پس [از مشركان‌] بپرس: آيا آنها از لحاظ آفرينش سخت‌ترند يا كسانى كه [از فرشتگان و غيره‌] خلق كرده‌ايم؟ آنها را از گلى چسبنده پديد آورديم [كه ضعيفند]
بلكه [تو از انكارشان‌] تعجب مى‌كنى، و آنها استهزا مى‌كنند
و چون به آنها پند داده شود پند نمى‌گيرند
و چون آيتى ببينند آن را به مسخره مى‌گيرند
و مى‌گويند: اين جز سحرى آشكار نيست
آيا چون مرديم و خاك و استخوان‌هايى شديم، به راستى دوباره زنده مى‌شويم
و آيا نياكان ما نيز [زنده مى‌شوند]
بگو: آرى، و شما [زنده مى‌شويد] در حالى كه خوار خواهيد بود
پس آن تنها يك صيحه است و بس، و به ناگاه همه آنها [برخيزند و] بنگرند
و مى‌گويند: واى بر ما! اين روز جزاست
اين همان روز داورى است كه تكذيبش مى‌كرديد
[اى فرشتگان!] گرد آوريد ظالمان و همگنانشان و آنچه را كه پرستش مى‌كردند
[آرى آنچه را] جز خدا [مى‌پرستيدند گرد آوريد] و به راه جهنم هدايتشان كنيد
و آنها را نگه داريد كه بازخواست خواهند شد
شما را چه شده است كه يكديگر را يارى نمى‌كنيد
بلكه امروز آنها تسليم شدگانند
و روى به يكديگر كنند و از هم بپرسند
گويند: [پس چه شد؟] شما كه از در نيكخواهى سراغ ما مى‌آمديد
[مستكبران‌] مى‌گويند: [نه،] بلكه شما [خودتان‌] مؤمن نبوديد
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه شما خود مردمى طغيانگر بوديد
پس وعده‌ى پروردگارمان بر ما محقق شد و اكنون بايد [عذاب را] بچشيم
پس شما را گمراه كرديم، زيرا خودمان نيز گمراه بوديم
پس بى‌ترديد [همه‌] ايشان در آن روز در عذاب مشتركند
[آرى‌] ما با مجرمان چنين مى‌كنيم
چرا كه آنان بودند كه وقتى به ايشان گفته مى‌شد: خدايى جز خداى يگانه نيست تكبر مى‌ورزيدند
و مى‌گفتند: آيا ما خدايان خويش را براى گفته شاعرى مجنون رها كنيم
-4802,0 +4752,51
بى‌شك پرهيزگاران در باغ‌ها و ناز و نعمت‌اند
به آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و خدايشان آنها را از عذاب دوزخ مصون داشته است
به [پاداش‌] آنچه مى‌كرديد بخوريد و بنوشيد، گوارايتان باد
بر تخت‌هايى رديف هم تكيه زنند، و حوران درشت چشم را همسرشان گردانيم
و كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان پيروى‌شان كردند، فرزندانشان را به آنها ملحق كنيم و از [پاداش‌] عملشان چيزى نكاهيم. هر كسى در گرو دستاورد خويش است
و از انواع ميوه‌ها و گوشتى كه دلخواه آنهاست عطايشان مى‌كنيم
در آن جا، از دست هم [به شوخى‌] جام مى‌ربايند [ولى‌] در آن نه سخن بيهوده باشد و نه گناهكارى
و براى [خدمتشان‌] پسرانى خاص آنها چون مرواريد درون [صدف‌] بر گردشان مى‌چرخند
و برخى‌شان رو به برخى ديگر كرده از هم بپرسند
گويند: به راستى ما پيش‌تر در ميان كسان خود بيمناك بوديم
پس خدا بر ما منت نهاد و از عذاب سوزنده‌ى نافذ نگاهمان داشت
به راستى ما پيش از اين او را مى‌خوانديم [و مى‌پرستيديم‌] بى‌ترديد او نيكى‌رسان و مهربان است
پس تذكر ده كه تو به لطف پروردگارت نه كاهنى و نه ديوانه
آيا مى‌گويند: شاعرى است كه ما براى وى منتظر مرگ و حوادث روزگاريم
بگو: منتظر باشيد كه من نيز با شما از منتظرانم
آيا عقل‌هايشان آنها را به اين [موضعگيرى‌] وا مى‌دارد يا آنها مردمى سركش هستند
يا مى‌گويند: آن [قرآن‌] را خود ساخته؟ [نه، اينها بهانه است‌] بلكه ايمان نمى‌آورند
پس بايد سخنى مانند آن بياورند اگر راست مى‌گويند
آيا آنها از هيچ [و بى‌هيچ خالقى‌] خلق شده‌اند يا خود خالق [خويش‌] اند
مگر آسمان‌ها و زمين را آنها خلق كرده‌اند [كه فرمان نپذيرند]؟ بلكه جوياى يقين نيستند
آيا ذخاير پروردگار تو نزد آنهاست يا ايشان [بر جهان هستى‌] تسلط دارند
آيا آنها نردبانى دارند در آن [اخبار غيبى را] مى‌شنوند؟ پس بايد شنونده‌ى آنان برهانى آشكار بياورد
آيا خداوند را دختران است و شما را پسران [كه فرشتگان را دختران خدا مى‌ناميد]
آيا از آنها مزدى مى‌خواهى كه ايشان از غرامت [آن‌] سنگين بارند
آيا اسرار غيب نزد آنهاست و آنها مى‌نويسند
آيا مى‌خواهند نيرنگى بزنند؟ ولى كافران خودشان نيرنگ خورده‌اند
آيا ايشان را جز خدا معبودى است؟ منزه است خداى يگانه از آنچه شريك او مى‌سازند
و اگر پاره سنگى را در حال سقوط از آسمان بينند [باز ايمان نياورند و] گويند: ابرى متراكم است
پس آنها را رها كن تا روز مرگ خود را كه بيهوش مى‌افتند ملاقات كنند
روزى كه تدبيرشان به هيچ وجه به كارشان نيايد و ايشان يارى نشوند
و همانا كسانى كه ستم كردند، عذابى ديگر دارند، و ليكن بيشترشان نمى‌دانند
و براى [ابلاغ‌] فرمان پروردگارت صابر باش كه مسلما تو تحت نظر مايى، و پروردگارت را هنگامى كه برمى‌خيزى، به ستايش تسبيح گوى
و او را پاسى از شب و به هنگام پشت كردن ستارگان تسبيح گوى
سوگند به [آن‌] ستاره وقتى كه فرو افتد
كه يار شما نه گمراه شده و نه منحرف
و از روى هوس سخن نمى‌گويد
نيست اين سخن جز وحيى كه نازل مى‌شود
او را [آن فرشته‌ى‌] بس نيرومند آموخت
توانمندى كه [به صورت اصلى خود در برابر پيامبر] ايستاد
در حالى كه او (جبرئيل) در افق برتر قرار داشت
سپس نزديك آمد و نزديك‌تر شد
تا به اندازه‌ى دو كمان يا نزديك‌تر گرديد
پس [توسط جبرئيل‌] به بنده‌ى خود آنچه را بايد وحى كند، وحى كرد
قلب [پاك محمد] آن [صورت اصلى جبرئيل‌] را كه ديد دروغ نگفت
آيا در آنچه مى‌بيند با او مجادله مى‌كنيد
و همانا در يك نزول ديگر هم او (جبرئيل) را ديده است
در كنار سدرة المنتهى
كه جنة الماوى در آن جاست
آن‌گاه كه آن درخت سدره را مى‌پوشاند آنچه [از امور خيره كننده‌] مى‌پوشاند
چشم [پيامبر] خطا نرفت و از حد نگذشت [آنچه ديد واقعيت بود]
به راستى كه برخى از آيات بزرگ‌تر پروردگارش را بديد
Four Persian translations added
Sat, 19 Mar 2011 14:34:34 -0400
-0,0 +1,6236
به نام خداوند هستى بخش مهربان
ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است
آن هستى بخش مهربان
صاحب روز جزا
[بار الها] تنها تو را مى‌پرستيم و تنها از تو يارى مى‌جوييم
ما را به راه راست هدايت فرما
راه آنان كه موهبتشان دادى، نه راه غضب شدگان و نه گمراهان
الف، لام، ميم
آن كتاب [بلند مرتبه‌] هيچ ترديدى در آن نيست، راهنماى پرهيزگاران است
آنان كه به غيب ايمان مى‌آورند و نماز را برپا مى‌دارند و از آنچه روزيشان كرده‌ايم، انفاق مى‌كنند
و آنان كه به آنچه به تو نازل گرديده و آنچه پيش از تو نازل شده، ايمان مى‌آورند و اينانند كه به آخرت يقين دارند
آنان بر هدايتى از پروردگار خويشند و هم ايشان رستگارانند
به راستى آنان كه كفر ورزيدند تفاوتشان نكند چه انذارشان كنى يا انذارشان نكنى ايمان نمى‌آورند
خدا بر دل‌ها و شنوايى‌شان مهر نهاده و بر چشمانشان پرده‌اى است و آنها را عذابى بزرگ است
و از مردم كسانى هستند كه مى‌گويند: ما به خدا و روز واپسين ايمان آورده‌ايم. ولى آنان مؤمن نيستند
مى‌خواهند خدا و مؤمنان را فريب دهند، در حالى كه جز خودشان را فريب نمى‌دهند، ولى نمى‌فهمند
در دل‌هايشان بيمارى است، پس خدا ايشان را بيمارى افزود، و آنان را به سزاى اين كه دروغ مى‌گفتند عذابى دردناك است
و چون به آنان گفته شود: در زمين فساد نكنيد، گويند: جز اين نيست كه ما اصلاحگرانيم
به هوش باش كه همين‌ها تبهكارانند ولى نمى‌فهمند
و چون به آنها گفته شود: شما نيز مانند [ساير] مردم ايمان بياوريد، گويند: آيا ما هم مانند كم‌خردان ايمان بياوريم؟ بدان كه آنان خود كم خردانند امّا نمى‌دانند
و چون با مؤمنان رو به رو شوند گويند: ايمان آورده‌ايم، و چون با ياران شيطانى خود تنها شوند، گويند: ما بى‌ترديد با شما هستيم، جز اين نيست كه ما [آنها را] به مسخره گرفته‌ايم
خداست كه آنها را به مسخره مى‌گيرد و فرصت مى‌دهد تا در طغيانشان سرگردان بمانند
همين كسانند كه گمراهى را به بهاى هدايت خريدند پس تجارتشان سود نكرد و هدايت‌پذير نبودند
مثل آنان مثل كسى است كه [به زحمت‌] آتشى بيفروخت و همين كه اطراف وى را روشن ساخت، خدا نورشان را برد و در تاريكى‌ها رهايشان كرد كه نبينند
كرانند و گنگانند و كورانند، پس [از گمراهى‌] باز نمى‌گردند
يا مانند مثل رگبار تندى از آسمان است كه در آن تاريكى‌ها و رعد و برق است كه از [غرّش‌] صاعقه‌ها و بيم مرگ، انگشتان خويش در گوش‌هايشان كنند، و خدا بر كافران احاطه دارد
نزديك است برق چشمانشان را بزند، هر بار كه براى آنان روشن كند، در آن راه روند و چون بر آنها تاريك نمايد باز ايستند، و اگر خدا مى‌خواست، شنوايى و چشمانشان را [يكجا] مى‌گرفت. بى‌گمان، خدا بر هر چيزى تواناست
اى مردم! پروردگارتان را كه شما و كسان قبل از شما را آفريد بپرستيد، باشد كه پرهيزگار شويد
خدايى كه براى شما زمين را بسترى هموار و آسمان را سرپناهى قرار داد و از آسمان آبى نازل كرد كه بدان از ميوه‌ها رزقى براى شما برآورد. پس براى خدا همتايان قرار ندهيد در حالى كه خود مى‌دانيد
و اگر در آنچه بر بنده‌ى خويش نازل كرده‌ايم شك داريد، سوره‌اى مانند آن بياوريد و شاهدان خود را غير از خدا فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد
پس اگر نكرديد و هرگز نخواهيد كرد، از آتشى كه هيمه آن مردمان و سنگ‌هاست برحذر باشيد كه براى كفار مهيّا شده است
و كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند نويد ده كه برايشان باغ‌هايى است كه از پاى درختانش نهرها جارى است، هر بار كه ميوه‌اى از آن روزيشان گردد، گويند: اين همان است كه قبلا روزيمان شده و براى آنان همانند آن آورده شود و آن جا آنها را همسران
به راستى خدا ابايى ندارد از اين كه به پشه‌اى يا فوق آن مثل زند، امّا آنان كه ايمان آوردند مى‌دانند كه آن [مثل‌] حق بوده و از جانب پروردگارشان است ولى كافران [به قصد تحقير] گويند: خدا از اين مثل چه خواسته است؟ [آرى‌] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را
همانان كه پيمان خدا را پس از تأكيدش مى‌شكنند و آنچه را كه خدا به پيوستن آن امر كرده مى‌گسلند و در زمين فتنه به پا مى‌كنند. همين‌ها زيانكارانند
چگونه منكر خدا مى‌شويد با آن كه بى‌جان بوديد پس شما را جان بخشيد، و ديگر بار شما را مى‌ميراند و باز جانتان مى‌دهد و آن گاه به سوى او بازگردانده مى‌شويد
اوست كسى كه آنچه در زمين است، همه را براى شما آفريد، سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان تنظيم كرد و او به هر چيزى داناست
و آن گاه كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت. گفتند: آيا در آن مخلوقى قرار مى‌دهى كه تباهى كند و خون‌ها بريزد، حال آن كه ما تو را به پاكى مى‌ستاييم و تقديست مى‌كنيم؟ گفت: من آن مى‌دانم كه شما نمى‌دانيد
و همه نام‌ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست مى‌گوييد مرا از نام‌هاى اينان خبر دهيد
گفتند: پاكى تو راست، ما را دانشى جز آنچه به ما آموخته‌اى نيست، حقا داناى حكيم تنها تويى
گفت: اى آدم! آنان (فرشتگان) را از نام‌هاى آنها آگاه ساز. پس همين كه از نام آنها آگاهشان نمود، فرمود: آيا به شما نگفتم كه من نهان آسمان‌ها و زمين را مى‌دانم، و مى‌دانم آنچه را آشكار مى‌كنيد و آنچه را پنهان مى‌داشتيد
و آن گاه كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند، جز ابليس كه ابا كرد و برترى جست و از كافران گرديد
و گفتيم: اى آدم! تو و همسرت در اين باغ منزل كنيد و به فراوانى از هر جا [و هر چه‌] مى‌خواهيد بخوريد ولى نزديك اين درخت نشويد كه از ظالمان خواهيد شد
پس شيطان آن دو را در باره‌ى آن [درخت‌] منحرف نمود و از آنچه در آن بودند بيرونشان كرد، و گفتيم: پايين رويد، شما دشمن يكديگريد و تا مدتى در زمين قرارگاه و معيشتى خواهيد داشت
پس آدم از پروردگار خويش سخنانى دريافت كرد [و توبه نمود] پس خدا توبه‌اش را پذيرفت، حقا كه او توبه‌پذير مهربان است
گفتيم: همه از آن پايين رويد، پس اگر از جانب من هدايتى برايتان آمد، هر كس از هدايت من پيروى كند، نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند
و آنان كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنها اهل آتشند و در آن ماندگار
اى بنى اسرائيل! نعمت مرا كه بر شما ارزانى داشتم به ياد آريد و پيمان مرا وفا كنيد تا به پيمانتان وفا كنم، و تنها از من بيم داريد
و به آنچه نازل كردم [قرآن‌] بگرويد كه آنچه را با شماست تصديق مى‌كند، و نخستين منكر آن نباشيد و آيات مرا به بهاى ناچيز مفروشيد و تنها از من بترسيد
و حق را به باطل نياميزيد و حقيقت را پنهان نكنيد در حالى كه مى‌دانيد
و نماز به پا داريد و زكات بدهيد و با راكعان ركوع كنيد
آيا مردم را به خير و نيكى فرمان مى‌دهيد و خود را فراموش مى‌كنيد با اين كه شما كتاب آسمانى را تلاوت مى‌كنيد؟ پس چرا نمى‌انديشيد
و از صبر و نماز يارى بگيريد و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران است
آنهايى كه مى‌دانند حتما به لقاى پروردگارشان مى‌رسند و به سوى او باز مى‌گردند
اى بنى اسرائيل! نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم و شما را بر جهانيان (مردم زمانه) برترى دادم به ياد آريد
و بترسيد از روزى كه كسى از ديگرى چيزى دفع نكند و از كسى شفاعتى نپذيرند و از او فديه و غرامت نگيرند و نه ايشان يارى شوند
و [ياد كنيد] آن گاه كه شما را از فرعونيان نجات داديم، كه شما را به سختى آزار مى‌دادند، پسرانتان را سر مى‌بريدند و زنانتان را زنده مى‌گذاشتند و در آن [مصايب‌] آزمونى بزرگ از سوى پروردگارتان بود
و [ياد كنيد] آن گاه كه دريا را برايتان بشكافتيم و شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق نموديم و شما نظاره مى‌كرديد
و [ياد كنيد] آن گاه كه با موسى چهل شب وعده گذاشتيم، آن گاه شما در غياب وى گوساله را به پرستش گرفتيد و شما [واقعا] ستمكاريد
پس از آن بر شما بخشوديم تا مگر سپاسگزارى كنيد
و آن گاه كه به موسى كتاب و فرقان داديم به اين اميد كه هدايت يابيد
و آن گاه كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! شما با گوساله پرستى به خود ستم كرديد، اينك به سوى آفريدگار خود بازگرديد و [توبه نماييد و خطاكاران‌] خود را [به كيفر ارتداد] بكشيد كه اين كار نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است، پس بر شما بخشود كه او توبه‌پذي
و چون گفتيد: اى موسى! هرگز براى تو ايمان نياوريم مگر اين كه خدا را آشكارا ببينيم. پس صاعقه شما را در حالى كه نگاه مى‌كرديد بگرفت
سپس شما را پس از مرگتان برانگيختيم، باشد كه شكرگزارى كنيد
و ابر را سايبان شما كرديم و منّ و سلوى بر شما نازل كرديم [و گفتيم:] از پاكيزه‌هاى آنچه روزيتان كرده‌ايم بخوريد، و [با اين كارها] بر ما ستم نكردند، بلكه بر خويشتن ستم مى‌كردند
و آن زمان كه گفتيم: به اين شهر [بيت المقدس‌] درآييد و از [نعمت‌هاى‌] آن هر جا خواستيد فراوان بخوريد و از اين دروازه خاضعانه وارد شويد و بگوييد: خدايا! گناهان ما را فرو ريز. تا خطاهاى شما را ببخشاييم، و [البته پاداش‌] نيكوكاران را خواهيم افزود
پس ستمكاران سخن را به غير از صورتى كه دستور داشتند تغيير دادند. پس بر آنان كه ستم كردند، به سزاى نافرمانى‌شان بلايى از آسمان نازل كرديم
و هنگامى كه موسى براى قومش آب خواست به او گفتيم: با عصايت به اين سنگ بزن. آن‌گاه دوازده چشمه از آن جوشيد [به گونه‌اى كه‌] هر قبيله‌اى آبگير خود را مى‌شناخت. [گفتيم:] از رزق خدا بخوريد و بنوشيد و در زمين سر به فساد بر مداريد
و آن‌گاه كه گفتيد: اى موسى! ما ديگر بر يك خوراك صبر نكنيم، پروردگار خويش را بخوان تا از آنچه زمين مى‌روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پياز براى ما برآورد. گفت: آيا پست‌تر را جانشين بهتر مى‌كنيد؟ [اگر چنين مى‌خواهيد] به شهرى درآييد تا اين چيزه
محققا كسانى كه [صورى‌] ايمان آوردند و آنها كه يهودى شدند و مسيحيان و صابئيان، هر كدام [از روى حقيقت‌] به خدا و روز قيامت ايمان آورد و عمل صالح كند، پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه خوفى بر آنهاست و نه غمگين شوند
و [ياد كنيد] وقتى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را [به نشانه قدرت‌] بالاى سرتان بلند كرديم و [گفتيم:] كتابى را كه به شما داده‌ايم، محكم بگيريد و محتواى آن را به خاطر بسپاريد، باشد كه پرهيزكار شويد
سپس شما بعد از آن [عهد و ميثاق‌] رو برتافتيد، و اگر فضل و رحمت خدا در حق شما نبود، قطعا از زيانكاران مى‌شديد
شما به خوبى كسانى از خودتان را كه در روز شنبه [از حكم خدا] تجاوز كردند شناختيد كه به آنها گفتيم: بوزينگانى خوار و مطرود باشيد
و اين [عقوبت‌] را مايه عبرت حاضران و آيندگان و اندرزى براى پارسايان قرار داديم
و آن وقت كه موسى به قوم خود گفت: خدا به شما فرمان مى‌دهد كه گاوى را سر ببريد. گفتند: آيا ما را به ريشخند مى‌گيرى؟ گفت: پناه مى‌برم به خدا كه از جاهلان باشم
گفتند: براى ما پروردگارت را بخوان تا معلوم كند كه آن چگونه گاوى است؟ گفت: او مى‌فرمايد آن گاوى است نه پير و نه جوان، بلكه ميانسالى است بين اين دو، پس آنچه دستور يافته‌ايد انجام دهيد
[بار ديگر] گفتند: از خدايت بخواه براى ما روشن سازد كه رنگ آن چيست؟ گفت: او مى‌فرمايد كه آن گاوى است زرد يكدست كه بينندگان را سرور مى‌بخشد
گفتند: از خدايت بخواه تا براى ما روشن كند كه آن چگونه گاوى است؟ زيرا آن گاو [هنوز] بر ما مشتبه است و اگر خدا بخواهد ما قطعا بدان راه خواهيم يافت
گفت: او مى‌فرمايد آن گاوى است كه رام نيست تا زمين را شخم زند و به كشت آب دهد، گاوى تندرست است، هيچ لكه‌اى در آن نيست. گفتند: اينك حق را ادا كردى. پس همان را سر بريدند، هر چند نزديك بود اين كار را نكنند
و [ياد كنيد] آن گاه كه شخصى را كشتيد، پس يكديگر را در آن [قتل‌] متّهم كرديد و خدا آنچه را پنهان مى‌داشتيد [با ذبح گاو] آشكار ساخت
پس گفتيم: پاره‌اى از گاو را به مقتول زنيد [تا زنده گردد]. آرى خداوند مردگان را اين گونه زنده مى‌كند و [بدين سان‌] نشانه‌هاى قدرت خود را به شما نشان مى‌دهد، باشد كه بينديشيد
پس از آن [همه معجزات‌] دل‌هاى شما سخت شد، به سختى سنگ‌ها يا سخت‌تر از آن، در حالى كه از پاره‌اى سنگ‌ها جوى‌ها مى‌جوشد و پاره‌اى از آنها مى‌شكافد و آب از آن خارج مى‌شود و برخى از آنها از هيبت خدا فرو مى‌ريزد، و خداوند از آنچه مى‌كنيد غافل نيست
پس آيا انتظار داريد [چنين مردمى‌] به [دين‌] شما ايمان آورند، با آن كه گروهى از آنان سخن خدا را مى‌شنيدند و بعد از درك آن، تحريفش مى‌كردند در حالى كه خود مى‌دانستند
و چون با مؤمنان روبه رو شوند گويند: ايمان آورده‌ايم، و چون با يكديگر خلوت كنند گويند: چرا با مسلمانان از آنچه خدا براى شما [از اوصاف محمد صلّى الله عليه وآله‌] آشكار نموده، گفت و گو مى‌كنيد تا با آن نزد پروردگارتان با شما احتجاج كنند؟ آيا نمى‌انديشيد
آيا نمى‌دانند كه خدا آنچه را نهان مى‌كنند يا آشكار مى‌سازند مى‌داند
و گروهى از آنان افراد عامى هستند كه كتاب خدا را جز يك مشت اوهام و آرزوها چيزى نمى‌دانند، و اينان پاى‌بند پندارند و بس
پس واى بر آنها كه كتاب را با دست‌هاى خود مى‌نويسند و سپس مى‌گويند: اين از جانب خداست، تا آن را به بهاى ناچيزى بفروشند. واى بر آنها از دست نوشته‌هاشان و واى بر آنها از آنچه كسب مى‌كنند
و گفتند: هرگز آتش جز چند روزى ما را نخواهد رسيد. بگو: مگر پيمانى از خدا گرفته‌ايد كه خدا خلاف عهد خويش نكند؟ يا بر خدا سخنانى مى‌بنديد كه نمى‌دانيد
آرى، هر كس كار بدى كند و گناه سراسر وجودش را فراگيرد، چنين كسانى دوزخى‌اند و هم ايشان در آن ماندگارند
و آنان كه ايمان آوردند و عمل صالح كردند، اهل بهشتند و ايشان در آن جاودانند
و [ياد كن‌] آن‌گاه كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خدا را نپرستيد و به پدر و مادر و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و با مردم، نيكو سخن گوييد و نماز به پا داريد و زكات بدهيد، آن‌گاه جز تعدادى اندك از شما با حالت اعراض به آن پشت كرديد
و چون از شما پيمان گرفتيم كه خون يكديگر را مريزيد و يكديگر را از خانه و ديار خويش بيرون نكنيد، سپس شما [به اين پيمان‌] اقرار كرديد و شما گواهيد
سپس همين شما يكديگر را مى‌كشيد و جمعى از خودتان را از ديارشان آواره مى‌سازيد و بر ضدّ آنها به گناه و دشمنى همدست مى‌شويد، و اگر به اسيرى نزدتان آيند، با دادن فديه آزادشان مى‌كنيد، در صورتى كه بيرون كردنشان [از ابتدا] بر شما حرام بوده است. آيا به بخش
همين كسانند كه زندگى دنيا را به بهاى آخرت خريدند، پس نه عذابشان تخفيف داده شود و نه يارى شوند
و البتّه به موسى كتاب داديم و پيامبرانى را از پى او فرستاديم و به عيسى بن مريم حجت‌هاى روشن عطا كرديم و او را با روح القدس تأييد نموديم. پس آيا هر بار پيامبرى چيزى برايتان آورد كه دلخواه شما نبود تكبّر ورزيديد پس گروهى را تكذيب كرديد و گروهى را مى‌كش
و گفتند: دل‌هاى ما در نيام است. [اين طور نيست‌] بلكه خدا به سبب كفرشان لعن [و طرد] شان كرده، پس خيلى كم ايمان مى‌آورند
و هنگامى كه از جانب خدا كتابى برايشان آمد كه آنچه را با خود داشتند تأييد مى‌كرد، و از پيش [با آن‌] بر كفّار پيروزى مى‌جستند، ولى همين كه آنچه را مى‌شناختند برايشان آمد، انكارش كردند. پس لعنت خدا بر كافران
چه بد معامله‌اى است كه خود را به بهاى كافر شدن به آيات الهى فروختند، از روى حسد به اين كه خدا از فضل خويش به هر كس از بندگانش كه بخواهد [وحى‌] نازل مى‌كند. از اين رو به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند، و براى كافران عذابى خفّت بار است
و چون به آنها گفته شود: بدانچه خدا نازل كرده ايمان آوريد، گويند: ما به آنچه بر خودمان نازل شده ايمان داريم، و غير آن را منكر مى‌شوند در حالى كه حق همان است و آنچه را كه نزدشان است تصديق مى‌كند. بگو: اگر [به تورات‌] ايمان داريد، پس چرا پيش از اين پيام
و محققا موسى حجّت‌هاى روشن را براى شما آورد، ولى شما در غياب او گوساله را [معبود] گرفتيد و شما ستمكار بوديد
و آن‌گاه كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را [به علامت جدّيت موضوع‌] بر فرازتان بداشتيم [و گفتيم:] آنچه به شما داده‌ايم محكم بگيريد و گوش فرا دهيد. گفتند: شنيديم و [به دل گفتند] نافرمانى كرديم! آرى، در اثر كفرشان دل به گوساله باختند. بگو: اگر دعوى اي
بگو: اگر سراى آخرت در پيشگاه خدا تنها به شما اختصاص دارد نه ساير مردم، پس آرزوى مرگ كنيد اگر راست مى‌گوييد
ولى به خاطر اعمالى كه از پيش فرستاده‌اند هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد، و خدا به [حال‌] ستمگران آگاه است
و مسلما آنها را حريص‌ترين مردم به زندگى [دنيا] خواهى يافت و [حتّى‌] حريص‌تر از كسانى كه شرك ورزيدند. هر يك از آنها خوش دارد كه كاش هزار سال عمر داده مى‌شد ولى آن (عمر دراز هم) مانع عقوبت او نخواهد شد، و خدا به آنچه مى‌كنند بيناست
بگو: هر كه دشمن جبرئيل باشد [در واقع دشمن خداست، چرا كه‌] او قرآن را به امر خدا بر قلب تو نازل كرد كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى‌كند و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است
و هر كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او و جبرئيل و ميكائيل باشد [كافر است و] بى‌ترديد خدا دشمن كافران است
البته ما آيات روشنگرى به سوى تو نازل كرديم و جز فاسقان منكر آن نمى‌شوند
آيا هر بار كه [يهود] پيمانى بستند، گروهى از ايشان آن را دور افكندند؟ آرى، بيشترشان ايمان نمى‌آورند
و زمانى كه فرستاده‌اى از طرف خدا براى آنها آمد كه تصديق كننده‌ى چيزى است كه با آنها بود، گروهى از همين كسانى كه اهل كتاب بودند، كتاب خدا را پشت سر افكندند چنان كه گويى [آن را] نمى‌دانند
و [يهود به جاى تورات‌] از آنچه شياطين در باره‌ى سلطنت سليمان مى‌خواندند، پيروى كردند، در صورتى كه سليمان [سحر نكرد] و كافر نشد ولى شياطين كافر شدند كه به مردم سحر و جادو مى‌آموختند، و نيز از آنچه كه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شده بود پ
و اگر آنان ايمان مى‌آوردند و پارسايى مى‌كردند، قطعا پاداشى كه از جانب خدا مى‌يافتند بهتر بود اگر مى‌دانستند
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! نگوييد «راعنا» و بگوييد «انظرنا»، و [اين دستور را] گوش دهيد و براى كافران عذابى دردناك است
كفّار اهل كتاب و مشركان خوش ندارند كه از پروردگارتان خيرى بر شما نازل شود، امّا خدا هر كه را خواهد، خاصّ رحمت خويش مى‌كند كه خداوند صاحب فضل و كرم بزرگ است
هر حكمى را نسخ يا متروك كنيم، بهتر از آن يا مانند آن را مى‌آوريم. مگر نمى‌دانى كه خدا بر هر كارى تواناست
آيا نمى‌دانى كه فرمانروايى آسمان‌ها و زمين از آن خداست و شما را جز خدا سرپرست و ياورى نيست
آيا مى‌خواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه پيش‌تر از موسى خواسته شد؟ هر كه كفر را جانشين ايمان سازد بى شك راه راست را گم كرده است
بسيارى از اهل كتاب- با آن كه حق بر ايشان روشن شده بود- به انگيزه‌ى حسدى كه در نهادشان است آرزو داشتند شما را بعد از ايمانتان به كفر بازگردانند. پس [فعلا] بگذريد و مدارا كنيد تا خدا فرمان خويش را صادر كند كه خدا بر همه چيز تواناست
و نماز به پا داريد و زكات دهيد و هر خيرى را كه براى خود پيش فرستيد، همان را نزد خدا خواهيد يافت. آرى خدا به آنچه مى‌كنيد بيناست
و گفتند: هيچ كس داخل بهشت نمى‌شود مگر آن كه يهودى يا مسيحى باشد. اينها خيالبافى‌هاى آنهاست. بگو: اگر راست مى‌گوييد، دليل خود را بياوريد
آرى، هر كس خود را [با تمام وجود] تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش [محفوظ] است و نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند
و يهود گفتند: نصارا بر چيز [حقى‌] نيستند، و نصارا گفتند: يهود بر چيز [حقى‌] نيستند، با آن كه همه آنها كتاب آسمانى را مى‌خوانند. همچنين نادان‌ها نيز مانند سخن آنها گفتند [كه مسلمين بر حق نيستند]. پس خدا روز قيامت ميان آنها در باره‌ى اختلافشان داورى خ
كيست ستمكارتر از آن كه نگذارد نام خداوند در مساجد ياد شود و در ويرانى آن بكوشد. آنان را نشايد كه وارد اين مكان‌ها شوند جز با ترس و هراس. براى آنها در اين دنيا ننگ و خوارى و در آخرت عذابى بزرگ است
و مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو رو كنيد، همان جا وجه خداست. همانا خداوند وسعت بخش داناست
و گفتند: خدا فرزندى گرفته، [در حالى كه‌] او منزّه است، بلكه هر چه در آسمان‌ها و زمين است از آن اوست و همه فرمانبر اويند
پديد آورنده‌ى آسمان‌ها و زمين است و چون چيزى را اراده كند همين كه بگويد: باش، مى‌شود